کنایه 64



صفحه 146
-1بیا تا تمام وجود خداوند را پرستش کنیم زیرا بعد ازمرگ فرصت چنین کاری را نداریم
-2ای پروردگار بخشنده باروزی تو پرورش یافته ایم و به لطف و بخشش توعادت کرده ایم
-3تو ما را در دنیا عزیز و گرامی داشتی و در جهان آخرت نیز همین چشم را داشته باش
-4خدایا مرا با لطف و مهربانی خود بپذیر و از درگاهت دور نکن زیرا من غیر از درگاه تودرگاه دیگری ندارم
-5خدایا نور بصیرت و ایمان را در برابرم قرار ده و مرا از انجام کارهای ناشایست دورکن
-6خدایا مرا باخواری و پستی از درگاهت دور نکن زیرا هیچ درگاهی جز درگاه توبرای من قابل تصوّر نیست


صفحه 105
ازشادابی توکه چشمه ها پرجنب جوش است و از مظلومیت تو است که موج ها ارام است انسان های تشنه علم را
تو سیراب میکنی
. کشیدن رنج های ریگ های بیابان به دلیل صبر تو است با شنیدن نام توگیاهان رشد میکنند و
شاداب می شوند
، به این دلیل است که برگ باران تو را میشناسند. توهم گل های باغ شهادت را میشناسی وهم
تمام گل ها(شهیدان) تورا میشناسند. دیگر غریب بودنت تمام به پایان رسید
، تو آشنای بی اشنایان هستی کاش
من هم در زمان تو زندگی میکردم
، خیابان های مشهد مقدس ازتو شناخت دارند.
صفحه 106
:1بارسیدن زمان تولد حضرته مهدی {عج} گویی بهار جان بخش ازراه رسید وجان ها زنده شدند. پس از جای
خود بلندشو زیرا عید عارفان و عاشقان ازراه رسید
:2باجامعه ویژه عارفان و درویشان ارام و ساکت در گوشه ای منشین به پا خیز زیرا جهان از نو زنده شده است
:3گلستان از شادی طرب پراز گل های لاله شده است زیرا پادشاه زمین و اسمان از راه رسیده است
:4اماده باش که مطابق فرمان او باشی و به هوش که نجات بخش تمام هستی از راه رسید
صفحه 1
*دلی دارم که خریدار محبت است وبازار محبت به خاطر او رونق دارد
*لباسی برای دل دوختم که پود پارچه اش از رنج وتار ان از محبت است
*درد ودرمان و وصل وهجران من همه بخاطر وجود یار است
*اگر قصاب پوست تنم را بکند باز هم جانم از جان یار جدا نمی شود
*گاهی از قبرستان گذشته ام وقبر انسان های ثروتمند وفقیر را دیده ام
*نه فقیری بدون کفن خاک شده ونه ثروت مند توانسته با خود بیش ازیک کفن برده

*ای دل از خداوند غافلی چه فایده دارد؟فرمان بر نفس خود و شیطان هستی چه فایده دارد
*ارزش تو از فرشتگان بیش تر است اما تو ارزش خود را نمی دانی چه فایده دارد
*کاری نکن که دچار مشکل وسختی شوی ودنیابااین گسترده ای به نظرت تنگ وناراحت بیاید
*وقتی فرداقیامت فرا رسیدوفرشتگان نامه اعمال توراخواندن توازدیدن کارهایت خجالت زده می شوی


صفحه 68
کودکی از جمله آزادگان رفت برون با دو سه همزادگان
معنی : کودکی از خانواده/ انسان های نجیب و اصیل با دو سه نفر از هم سن و سالهای خودش ، برای بازی
کردن ، بیرون رفت .

پای چون در راه نهاد آن پسر پویه همی کرد و درآمد به سر
معنی : وقتی که آن پسر بچّه شروع به حرکت و دویدن کرد ، با سر به زمین خورد.

 

پایش از آن پویه در آمد ز دست مهر دل و مهره پشتش شکست
معنی : به هنگام دویدن ، کنترل خود را از دست داد و مهره/ کمرش شکست و علاقه اش به بازی از بین رفت.


شد نفس آن دو سه هم سال او تنگ تر از حادثه/ حال او
به خاطر این حادثه ( زمین خوردن آن کودک ) آن دوستان هم سن و سالش ، احساس ناراحتی و اندوه
می کردند.
آن که ورا دوست ترین بود گفت در بن چاهیش بباید نهفت
معنی : نزدیک ترین دوستش گفت : باید او را در داخل چاهی عمیق ، بیندازیم.
تا نشود راز چو روز آشکار تا نشویم از پدرش شرمسار
معنی : تا این حادثه برای کسی آشکار نشود و ما پیش پدرش شرمنده نشویم.
عاقبت اندیش ترین کودکی دشمن او بود از ایشان یکی
معنی : یکی از بچّه هایی که دشمن او بود ، کودکی آینده نگر و زیرک بود.

گفت : همانا که درین همرهان صورت این حال نماند نهان »
معنی : آن کودک آینده نگر گفت قطعا این موضوع در میان این دوستان همراه ، پنهان نمی ماند.

 

چون که مرا زین همه دشمن نهند تهمت این واقعه بر من نهند
معنی : چون که از میان همه/ بچّه ها ، مرا دشمن او می دانند ، پس به من بد گمان می شوند.

 

زی پدرش رفت و خبردار کرد تا پدرش چاره/ آن کار کرد
معنی : به سوی پدرش رفت و او را از ماجرا آگاه کرد تا این که پدرش برای آن کار ، چاره ای بیندیشد.


هر که در او جوهر دانایی است بر همه چیزش توانایی است
معنی : هرکسی که در او گوهر دانایی وجود دارد ، توانایی انجام هر کاری را دارد .
www.9Ghalam.ir | @ir9Ghalam

دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود
معنی : دشمن دانایی که سبب غم و اندوه انسان باشد ، از دوست نادان بهتر است.




صفحه 64
همی خواهم از کردگار جهان شناسندة آشکار و نهان
معنی: از خدای بزرگ که آفرینندة جهان است و پنهان و آشکار جهان را می شناسد، می خواهم.
که باشد ز هر بد، نگهدارتان همه نیک نامی بود یارتان
معنی: خدا شما را از هر گزند و آسیب در امان نگه دارد و همیشه نیک نامی یار و یاورتان باشد.

صفحه 65
ندانی که ایران، نشست من است جهان سر به سر، زیر دست من است


معنی: نمیدانی که سرزمین ایران محل زندگی و حکومت من است، سراسر جهان گسترده زیر دست من و تحت
فرمانروایی من است.
همه یکدلانند، یزدان شناس به نیکی ندارنداز بد، هراس
معنی: مردم ایران در هر قوم و قبیله ای که هستند، خدای یگانه را پرستش می کنند و با نیک نامی از بدی و
پلیدی هراسی ندارند و یکدلند.
دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
معنی: حیف است که ایران از بین برود و محل زندگی پلنگ ها و شیرها شود. (محل زندگی و اشغال دشمنان
گردد)

چو ایران نباشد، تن من مباد در این بوم و بر، زنده یک تن باد
معنی: اگر قرار است ایران نباشد، من نیز نباید زنده باشم. نه تنها من، بلکه در این سرزمین کسی زنده نباشد بهتر


است. (با نبود سرزمین ایران، دیگر ایرانی وجود نخواهد داشت).
همه سر به سر، تن به کشتن دهیم از آن به که کشور، به دشمن دهیم
معنی: اگر ما یک به یک کشته شویم و در راه وطن جان افشانی کنیم و شهید شویم، بهتر از آن است که کشور
عزیزمان به دست دشمن بیفتد


صفحه 58
.1روزی می رسد که یوسف گم شده به زادگاه خود باز گردد.پس بهتر است غم نخوری.در ان روز غم ها و اندوه
های تو همه به شادابی تبدیل می گردند.پس بهتر است غمگین نباشی.
.2ای دل رنج کشیده ،بیهوده ناراحتی به خود راه مده.مطمئن باش حالت بهتر می شود.پس وضع خود را بدتر از
این مکن.این پریشان حالی و آشفتگی تو بهبود می یابد وهمه چیز به ارام وقرار ونظم خود دست پیدا می کند.
.3اگر چرخش زمانه مدتی طبق خواسته/ ما به گردش در نیامد،ولی مطمئن باش که حال زمانه به یک شکل باقی
نمی ماند پس ناراحت نباش و اندوه نخور.
.4ای انسان!نا امید مشو.زیراتو از رازهای پنهانیخبر نداری،بدان که در عالم غیب و ملکوت سرنوشت ها و مقدرات
پنهانی وجود دارد.پس ناراحت مباش و اندوه مخور.
.5ای دل !اگر نیستی و نابودی همه جهان را از بین ببردتو نباید غمگین باشی و ادوه بخوری زیرا حضرت نوح
کشتیبان توست و تو به او تکیه کرده ای پس تو را سالم به سر منزل مقصود می رساند.
.6اگر هدف تو از اینکه در بیابان به حرکت در آمده ای رسیدن به کعبه و خانه/ خداست پس از رنج و دردی که
در راه به آن ها گرفتار می شوی (مانند خار مغیلان )ناراحت مشو.و اندوه مخور
.7اگرچه راه بسیار نا امن وخطرناک است و مقصد بسیار دور است ولی هیچ راهی نیست که بی پایان و بی سرانجام
باشد پس ناراحت نباش و اندوه نخور.
.8ای حافظ!تا زمانی که با تهی دستی و تنهایی و در شب های تاریک مشغول ذکر خداوند و دعا و قرائت قرآن
هستی ،به دلت غم راه مده اندوه نخور


صفحه 26
بیت1
دوره جوانی دوره کار و شایسته بودن است دوره/ غرور و خیال بافی نیست.
بیت2
دوره/ جوانی مثل کالایی است که وقتی ان را از دست دادی در بازار همچین کالای گرانبهایی وجود ندارد.
بیت3
دوره/ جوانی را با ارزش بدان و به جز راه حقیقت و درست را جست و جو مکن زیرا فرصت یک بار است و بار دیگر
وجود ندارد
بیت4
از راه راست بر راه کج منحرف نشو وقتی(برای رسیدن به مقصود) در وجود دارد دیگر نیاز به(کج روی و
انحراف)دیوار نیست
بیت5
بردباری و تلاش را از انسانهای ازاده و جوانمرد یاد بگیر زیرا اموختن عیب و ننگ نیست
بیت6
تا زمانیکه در دل تو تیرگی و الودگی گناه و غفلت وجود ندارد(از فرصت استفاده کن)واز روی اگاهی و بینش
(وبا چشم دل)به خود توجه کن(برای خودشناسی و پاکسازی درون از بدی ها تلاش کن)

www.9Ghalam.ir | @ir9Ghalam
بیت7
دانه و خوشه به مرور زمان تبدیل به خروار(تعداد بسیار زیاد)میشود هر خوشه که از ابتدا زیاد نیست(.مفهوم این
بیت به بردباری و شکیبایی و تلاش پی در پی سفارش میکند. یاداور ضرب المثل:قطره قطره جمع گردد وانگهی
دریا شود
بیت8
همه کار روزگار درس و پند دادن است افسوس که شاگرد هوشیار و اگاهی(برای پند گیری)وجود ندارد


صفحه 22
.1مرغ با فروتنی از کرم پرسید:تا کی در پیله/ خویش می مانی و تار می بافی؟
.2تا کی می خواهی گوشه گیر،در کنج خلوت خود باشی؟و تا کی در زندان در بسته/ تن (پیله/ کرم ابریشم)
می مانی؟
.3کرم پاسخ داد:من در فکر رهایم و به همین سبب به این حالت خمیده (در پیله)خلوت کرده ام و نشسته ام.
.4هم سن و سال های من پروانه شدند و از این قفس پرواز کردند و دیدنی و زیبا شدند.
.5من در زندان و خلوت نشسته ام تا بمیرم یا (پروانه شوم)و پر و بالی برای پریدن در آورم.
.6اکنون مرغ خانگی چه بر سر تو آمده که هیچ تلاشی نمی کنی و پرواز نمی کنی؟



 13 صفحه

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار                        خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

صبحی که طول شب وروزآن یکسان است<اول بهار و اول پاییز>لذت بخش ودلپذیراست

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است                       دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

تمام دنیاآفرینش خداونداست وکسی که به وجودخداوند باورندارددلی ندارد

کوه و دریا و درختان همه درتسبیح اند                    نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

همه هستی درحال ستایش خداوندهستنداماهرشنونده ای این رادرک نمی کند

خبرت هست که مرغان سحر می گویند:             آخر ای خفته سر ازخواب جهالت بردار

خروس ها هنگام آواز می گویند ازخواب جهل ونادانی بیدارشو

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟                 حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

تاکی می خواهی مثل گل بنفشه سربه پایین باشی وهیچ خبرنداشته باشیحیف است

که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟                   یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار؟

جزخداچه کسی می تواندازچوب خشک میوه های رنگارنگ به وجودآوردیاازخارگل صدبرگ ایجاد کند

عقل حیران شود از خوشه زرین عنب                 فهم عاجز شود از حقه یاقوت انار

عقل ازخوشه طلایی رنگ انگور شفت زده می شود و فهم ازدرک میوه های انارکه مثل جواهر هستند ناتوان می گردد

پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز               ماه و خورشید مسخر کند لیل و نهار

خداوندی که به فرمان عزیز وگران قدرش ماه خورشید شب و روز را مطیع خودکرده است

تا قیامت سخن اندرکرم و رحمت او                      همه گویند و یکی گفته نیاید زهزار

اگربازهمه موجودات تاقیامت شکربگویندبازهم کم است

نعمتت بارخدایا ز عدد بیرون است                      شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

آن قدررحمت های خداوندبسیاراست که انسان هرگزنمی تواندشکرگذارباشد

سعدیا راست روان گوی سعات بردند                 راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار ای

سعدی درست کاران سعاتمندان پیروز شدند تو هم درست رفتارکن زیرا انسان بدکاران رابه منزل نمیرسد


صفحه 10

معنای مصرع اول : به نام خداوندی آغاز می کنم که دو نعمت بزرگ عقل و جان را به انسان عطا کرده است زیرا فکر و اندیشه انسان نمی تواند فراتر ازاین برود

معنای مصرع دوم : به ذهن و اندیشه انسان ،سخنی بالاتر ازاین خطور نمی کند که سخنش را با نام پروردگاری آغاز کند که به انسان جان و خرد بخشیده است.

معنای مصرع سوم : خداوند متعال صاحب اسما و صفات و القاب متعدّد و آفریننده/ جاو مکان(عالم هستی )است.

معنای مصرع چهارم : اوست که روزی دهنده موجودات عالم و هدایت کننده آنهاست.   مشتری، زحل )و آسمان ،

معنای مصرع پنجم : خداوند متعال افلاک هفتگانه  (قمر، عطارد، ناهید، خورشید،مریخ در حال حرکت را آفریده است

معنای مصرع ششم : و اوست که به خورشید و ماه و ستارگان نور و روشنی بخشیده است.

معنای مصرع هفتم : با چشمان و وجود جسمانی و مادّی نمی توان خدا را درک کرد معنای مصرع هشتم : پس برای این کار بیهوده به چشمانت زحمت مده.

معنای مصرع نهم : انسان حتّی با افکار تیزو اندیشه های باریک بین نیز نمی تواند به وجود خداوند متعال دست یابد

معنای مصرع دهم : زیرا که ذات اقدس پروردگار فراتر از محدوده اسما و نام ها و مکان ها است ( .خداوند لامکان است).

معنای مصرع یازدهم : هیچ کسی نمی تواند خداوند متعال را آنگونه که شایسته درگاه اوست،

معنای مصرع دوازدهم : ستایش کند پس تو باید کمر بندگی و اطاعت از او به میان ببندی و در بندگی و عبادت او تلاش کنی.

معنای مصرع سیزدهم : هر کس دانش کسب کند در زندگی موفق خواهد بود

معنای مصرع چهاردهم : با کسب علم فرد پیر مانند جوانی توانا زنده خواهد بود


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر حَضرَتِ آب « آوای عشق » وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان ایران تغذیه ، با ما بهترین باشید. postbu سمینار ارتباطات (وبگاه هادی زمانی) okaliptusr اجتماعی amozeshapp